- موم جامه (جا مَ / مِ)
پارچۀ مومی شده و به موم اندودشده و مشمع. (ناظم الاطباء). جامه ای که به موم چرب کرده باشند. (آنندراج). پارچه که به موم آغشته کنند تا رطوبت و آب در آن نفوذ نکند و از آن روپوش نظیر بارانی یا لفاف چیزی سازند:
اگر موم جامه نکردی به بر
شدی ازنم بارش گریه تر.
ملاطغرا (از آنندراج).
فرستد سوی او قیصر چو نامه
کند از پردۀ دل موم جامه.
محمدقلی سلیم (از آنندراج)
اگر موم جامه نکردی به بر
شدی ازنم بارش گریه تر.
ملاطغرا (از آنندراج).
فرستد سوی او قیصر چو نامه
کند از پردۀ دل موم جامه.
محمدقلی سلیم (از آنندراج)
